×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

program vb

دانشجو


دانشجو اهل دانشگاهم روزگارم خوش نیست ژتونی دارم خرده عقلی سر سوزن شوقی اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است گاه گاهی می نویسم تكلیف می سپارم به شما تا به یک نمره ناقابل بیست كه در آن زندانیست دلتان زنده شود چه خیالی چه خیالی می دانم گپ زدن بیهوده است خوب می دانم دانشم بیهوده است استاد از من پرسید چقدر نمره زمن می خواهی من از او پرسیدم دل خوش سیری چند اهل دانشگاهم قبله ام آموزش جانمازم جزوه مشق از پنجره ها می گیرم همه ذرات وجودم متبلور شده است درسهایم را وقتی می خوانم كه خروس می كشد خمیازه مرغ و ماهی خواب است خوب یادم هست مدرسه باغ آزادی بود درس بی كرنش می خواندیم نمره بی خواهش می آوردیم تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می كردیم كلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت درس خواندن آنروز مثل یک بازی بود كم كمک دور شدم از آنجا بار خود را بستم عاقبت رفتم در دانشگاه به محیط خشن آموزش و به دانشكده علم سرایت كردم رفتم از پله كامپیوتر بالا چیزها دیدم در دانشگاه من گدایی دیدم در آخر ترم در به در می گشت یک نمره قبولی می خواست من كسی را دیدم از دیدن یک نمره ده دم دانشگاه پشتک می زد من نمی خندم اگر دوست من می افتد من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دوبرابر بكنند و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد من در این دانشگاه در سراشیب كسالت هستم خوب می دانم استاد كی كوئیز می گیرد برگه حذف کجاست سایت و رایانه آن مال من است تریا، نقلیه و دانشكده از آن من است ما بدانیم اگر سلف نباشد همگی می میریم و اگر حذف نباشد همگی مشروطیم
پنجشنبه 11 آذر 1389 - 12:51:39 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


دانشجو


روز عرفه


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

5649 بازدید

1 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

5 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements